اینجا کسی از پیشرفت شما خوشحال نمی شود! گفتگو با محمد معتمدی، خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی

 

 معتمدی تاکنون با گروه‌هایی چون گروه خورشید (به سرپرستی مجید درخشانی)، همنوازان شیدا (به سرپرستی محمدرضا لطفی)، ارکستر ملی ایران (به سرپرستی فرهاد فخرالدینی)، اپرای عاشورا و مولوی (به سرپرستی بهروز غریب‌پور) و گروه همنوازان مهر (که توسط خود وی تشکیل شد) به عنوان خواننده همکاری داشته و در نوازندگی نی هم دستی دارد که از دوران نوجوانی این ساز را به صورت خودآموز فراگرفته است.

 او از نسل جوان خوانندگان موسیقی اصیل امروز ایران است که اخیرا هم در کنسرت برف خوانی به آهنگسازی علی قمصری به عنوان خواننده حضور داشت و نشان داد آوازخوان آتیه داریست، به همین بهانه مصاحبه ای را با او انجام دادیم که در ادامه می توانید آنرا مطالعه کنید. (لازم به ذکر است امین موسوی هم در طرح چند سوال از مصاحبه مشارکت داشته است)

آقای معتمدی نزدیک سه سال است با گروه بازسازی شده ی شیدا که بعد از حضور دوباره محمد رضا لطفی در ایران تشکیل شد همکاری می کنید و نخستین اثر این گروه با نام «وطنم ایران» نیز سال 87 با صدای شما منتشر و با استقبال خوبی هم روبرو شد، حال بعد از گذشت سه سال فکر می کنید موفقیت های شما در این گروه، چقدر تحت الشعاع نام بزرگ محمد رضا لطفی و گروه شیدا قرار گرفته است؟

ببینید، گروه شیدا یکی از پر سابقه ترین گروه های موسیقی ایران است و خوانندگانی که با این گروه همکاری داشته اند الان هر کدام از مفاخر و پیشکسوتان آواز این سرزمین هستند.

حضور بنده در این گروه با دعوت جناب لطفی در سال 86 آغاز شد. البته چون بعضی دوستان همیشه در این مورد می پرسند باید یادآوری کنم بنده از هنرجویان کلاس آواز جناب لطفی نبودم و ایشان طبق صلاحدید خودشان از بنده برای همکاری دعوت کردند. بنده هم با کمال میل پذیرفتم. اوایل حضور بنده در گروه شیدا ایشان خیلی بنده را مورد لطف و حمایت خود قرار دادند، من هم در حد توان برای گروه شیدا کم نگذاشتم و کار من نیز تقریبا” مورد عنایت عزیزان و مخاطبان موسیقی قرار گرفت. باید این را در نظر داشت که سابقه بنده در موسیقی با سابقه کسی مثل جناب لطفی قابل مقایسه نیست و با این کسوت و سابقه ای که ایشان در موسیقی داشتند طبیعی بود که نام من تحت تاثیر نام ایشان قرار گیرد ولی به مرور احساس کردم که آن طور هم که شایسته خود می دانستم مورد حمایت قرار نگرفتم. البته باید یک نکته را همیشه در خاطر داشته باشیم که لطفی شخصیتی بزرگ و جریان ساز در موسیقی ایران است و بنده هم با همین رویکرد و با عشق و احترامی خاص نسبت به ایشان این مساله را آنالیز نمودم. در مجموع چون بودن با لطفی را دوست داشتم به این چیز ها با اغماض برخورد کردم. ضمن اینکه ایشان روی آواز بنده ناثیر گذاشتند و این را نباید انکار کرد.

   شنیدم تمایل دارید از گروه شیدا جدا شوید، تا چه اندازه این موضوع جدی است؟

نه بحث جدایی نیست، فقط فعلا” مشغول کارهای عقب افتاده ی خودم هستم. ولی با توجه به احساس مسؤولیت و دینی که نسبت به گروه شیدا و جناب لطفی دارم چنانچه نیازی به حضور بنده باشد کوتاهی نخواهم کرد. ضمن اینکه شاید مدتی خارج از کشور باشم که در این صورت مدتی در کنار گروه شیدا نخواهم بود.

“فضای حاکم بر موسیقی در ایران چندان که باید و شاید سالم نیست. اینجا از پیشرفت شما خوشحال نمی شوند. اگر نقطه ضعفی داشته باشی آنرا می بینند و هزار برابرش می کنند و در جهت تخریبت از آن استفاده می کنند. اگر هم چیزی پیدا نکنند خود را به ندیدن و نشنیدن می زنند انگار که اصلا” کار شما را ندیده اند و نشنیده اند”

 

پس مدتی را در ایران نخواهید بود، با توجه به تجریه ی فراوانی که در اجرای کنسرت در خارج از کشور دارید و مشکلات و سنگ اندازی هایی که در داخل کشور در مقابل هنرمندان موسیقی می شود تا کنون به فکر بوده اید که فعالیت های حرفه ای خودتان را برای همیشه در خارج از ایران پیگیری کنید؟

من هر سال کنسرت های متعددی خارج از ایران دارم. همه تلاشم را هم در این زمینه می کنم و از اینکه پیام فرهنگی یک ملتی از حنجره من به گوش مردم دیگر کشورها می رسد به خود می بالم. ولی با همه اینها خواندن در ایران چیز دیگریست. ما از این خاک هستیم. سرشت ما از این خاک و از این سرزمین است. ما در میان همین مردم موسیقی را آموخته ایم. به همین خاطر بنده شخصا” تا بحال همه تمرکزم به کار در ایران بوده. ولی فعالیت در جایی دیگر هم سالهاست گوشه ای از ذهنم را گرفته. چون گاهی اوقات از خیلی چیزها در اینجا خسته می شوم. خیلی چیزها انرژی آدم را می گیرد. منظورم صرفا” بخش دولتی نیست. فضای حاکم بر موسیقی در ایران چندان که باید و شاید سالم نیست. بنده طی این سالها که اینجا فعالیت کرده ام چیزهای عجیبی دیده ام که باورش برای کسانی که خارج از این گود هستند شاید سخت باشد. اینجا انگار از پیشرفت شما خوشحال نمی شوند. اگر نقطه ضعفی داشته باشی آنرا می بینند و هزار برابرش می کنند و در جهت تخریبت از آن استفاده می کنند. اگر هم چیزی پیدا نکنند که از شما ایراد بگیرند خود را به ندیدن و نشنیدن می زنند انگار که اصلا” کار شما را ندیده اند و نشنیده اند. ولی ما دیگر گوشمان به این حرف ها بدهکار نیست. قسمت هرچه باشد همان است. موسیقی ما را به هر کجا بکشد خواهیم رفت.

    فکر می کنید همین فضای مسمومی که در اهالی موسیقی به وجود آمده مهمترین دلیل در ضعف موسیقی سنتی و ایرانی ما نبوده است؟ فکر می کنید واقعا علت از بین رفتن تدریجی خصیصه های نیکوی انسانی در بین اهالی موسیقی از کجا ناشی می شود؟

موسیقی از درون انسانها سرچشمه می گیرد. شما وقتی درونی پر از مهر و عشق و صفا داشته باشید به همان میزان موسیقی تان هم دلنشین خواهد بود. اگر در ضمیر شما صفات زیبا کم رنگ شوند صفای موسیقی شما هم کم خواهد شد. این یک واقعیت است.

حال این که شما می پرسید چرا این صفات نیکو کم رنگ می شوند یک بحث جامعه شناسی لازم دارد. ولی مطمئنم یکی از علل آن، مسایل و دغدغه های مالی است و این زمانی اتفاق می افتد که در یک فضای محدود شما برای کسب در آمد بیشتر، مجاب به حذف رقبا و یا ضربه زدن به آنان باشید. البته در موسیقی ما بیشمارند افراد نازنین و نیکو صفت. خدای نکرده بحث مرا کلی برداشت نکنید. کسانی در موسیقی ما هستند که واقعا” برای همه انسانها می توانند الگوی اخلاق و منش انسانی باشند. ولی خب، آدم ها همه یک جور نیستند.

   در مورد گروه همنوازان مهر توضیح دهید و اینکه به چه دلیل فعالیت های این گروه متوقف شد؟

تشکیل یک گروه کار ساده ای نیست هم شرایطی لازم دارد و هم مسوولیت هایی می آورد. بنده چهار سال پیش گروه همنوازان مهر را تشکیل دادم. خب اهداف و انگیزه هایی داشتم. اما پس از اولین کنسرت به این نتیجه رسیدم که باید در ترکیب گروه و نوع نگرش آن تجدید نظر کنم. در وحله اول اعضای یک گروه باید دارای یک تفکر و دیدگاه مشترک در موسیقی باشند. دوم اینکه به دلیل شرایط خاص موسیقی در ایران اگر عشق و همدلی نباشد نمی توان کار مداوم انجام داد. به هر حال مواردی بود که به اهداف بنده از تشکیل یک گروه نزدیک نبود. به همین خاطر فعالیت آن گروه را فعلا” متوقف کرده ام. البته آن کارها را با هزینه شخصی خودم ضبط کردیم که به زودی منتشر خواهیم کرد. ولی به زودی متناسب با سلیقه و تجربه خودم و ترکیبی متفاوت گروه را مجددا” فعال خواهم کرد. اگر خدا بخواهد هم در ایران و هم در دیگر کشورها کنسرت خواهیم داد. البته تکیه اصلی را بر تولید خواهم گذاشت. تولید کارهایی که قابلیت ماندگاری را داشته باشند و به امید خدا و به لطف استقبال مردم موفق خواهیم شد.

   خب از این بحث فاصله بگیریم، شما با اپرای مولوی در نقش مولانا همکاری داشته اید و تا جایی که بنده خبر دارم این کار دومین تجریه شما به عنوان خوانندگی اپرا بود، از تجربه حضور در این اپرا صحبت کنید و بگویید چه شد که به گروه پیوستید؟ و نتیجه این تجربه را چطور می بینید؟

در ایران اینگونه کارها بطور جدی و در این سطح سابقه ای ندارد. اولین بار که در اپرای عاشورا دعوت به همکاری شدم برایم بسیار جالب بود. البته چون بنده در زمینه کارگردانی تحصیل کرده ام دوست داشتم از تجربیاتم در آن زمینه هم استفاده کنم و این فرصت خوبی بود. چون شما اینجا فقط با موسیقی و آواز سر و کار ندارید. اینجا باید درام را بشناسید. باید شخصیت را بشناسید و بتوانید آن را خلق کنید. از آهنگساز فرصت خواستم و تا مدت ها انواع اپرا را تماشا می کردم. سپس در بین شخصیت های آن کار بالاخره نقش حر را انتخاب نمودم چون احساس کردم می توانم یک شخصیت مناسب برایش خلق کنم. از نتیجه کارم هم راضی هستم. دوست دارم آن کار را اگر نشنیده اید، بشنوید.

در مورد اپرای مولوی هم خب با تجربه ای که از اپرای عاشورا داشتم نقش مولوی را پذیرفتم. برای آن هم مدت ها روی شخصیت مولوی مطالعه داشتم. می خواستم ببینم مولوی چه طور انسانی و با چه شرایط روحی و حتی ظاهری بوده. بعد با یک تصوری که از مولوی به دست آوردم وارد کار شدم و ضبط کار را شروع کردیم. ضبط آواز بنده در آن کار پس از دو روز تمام شد و خیلی انرژی خوبی برایم داشت. از نتیجه کار هم راضی هستم. البته هیچ وقت فکر نمی کنم کاری که کرده ام ایده آل بوده ولی فکر می کنم در آینده می توانم به این اجرا افتخار کنم.

“مسؤولین یک شهر برای ساز زدنت حلقه گل به گردن شما می اندازند و در شهری دیگر به خاطر ساز زدن تنبیه و تکفیرت می کنند. اگر موسیقی حلال است پس چه فرقی بین مشهد و قم و تهران وجود دارد که مثلا در مشهد موسیقی حرام و در تهران بلا اشکال است. یا اگر حرام است چه فرقی بین نوازنده ی زن و نوازنده ی مرد است که در بعضی جاها به خانم ها مجوز کنسرت نمی دهند. اینها همه ابهام است. در حوزه فقهی هنوز خیلی موارد موسیقی شفاف و برابر با یک قانون صریح و روشن نیست”

  در رابطه با گلایه ای که از طرف شما در اعتراض به شیوه تبلیغات اپرای مولوی در خبرگزاری ها منتشر شد صحبت کنید، فکر نمی کنید انتشار این نامه از روی کم تجربگی بود؟ به نظرم سوء برداشت هایی از این گلایه ها شد که شاید جالب نبود.

 

دوست ندارم زیاد در این رابطه صحبت کنم چون موضوع کمی خاص است چرا که اگر کمی بی احتیاط صحبت کنید از حرفتان سوء برداشت می شود. ببینید شما اگر به هنرتان به طور جدی نگاه می کنید باید از همه چیز دست بکشید و عمر و زندگیتان را وقف هنر کنید و اگر هم این کار را کردید باید همواره ضمن حرکت و فعالیت در آن مسیر نگهبان و پاسدار هنر خود و جایگاه خود هم باشید.

از دید بنده نگارش آن نامه نه تنها اشتباه نبود بلکه کار بسیار صحیح و درستی هم بود. کار اشتباه را دیگران کرده بودند و در برابر اشتباه دیگران سکوت کردن به نوعی تایید اشتباه آنهاست. بنده فقط از جایگاه خودم دفاع کردم که باید هم می کردم. ما ملت گاهی به مظلوم بودن و بی سر و صدا بودن افتخار می کنیم ولی این اشتباه است. سکوت همیشه پسندیده نیست. ولی وقتی حرف زدید مهم آن است که چه چیزی می گویید. من هم گمان نمی کنم حرف بد یا ناشایستی زده باشم. اگر هم دنبال پاسخ دیگری از منظری دیگر هستید باید بگویم ارادت بنده به همایون شجریان از بدیهیات است و همه هم می دانند. اگر از من بپرسید در میان خوانندگان هم نسل با صدای چه کسی ارتباط بیشتری دارید جواب اولم همایون است. ضمن اینکه ایشان به لحاظ صفات اخلاقی و انسانی هم در جایگاه بسیار بالایی هستند. خیلی از هنرمندان را بهتر است فقط کارشان را گوش بدهید چون اگر از نزدیک با آنها معاشرت کنید از هنرشان دلزده می شوید. ولی همایون دقیقا” بر عکس است. یعنی اگر از نزدیک با او معاشرت داشته باشید از کارش چندین برابر لذت خواهید برد. اصلا” شما گفتگوی شمس و مولانا در اپرا را ببینید. بنده با تمام وجودم برای شمس می خوانم. اگر در احساس بنده به ایشان کمی ناخالصی بود محال بود که کار آنگونه از آب در بیاید. برای من هم انتشار آن نامه سخت بود چون از سوء برداشت ها می ترسیدم. ولی باید این کار را می کردم و اعتراضم هم به کسان دیگری بود. یک طبع سلیم و منصف برداشت بدی از آن نامه نمی کند. سوء برداشت ها معمولا” از سوء نظرها و غرض ورزی ها ناشی می شود.

منبع:         مجله موسیقی ایرانیان