سایت رسمی محمد معتمدی – «محمد معتمدی» اوایل اسفندماه سال جاری در تالار وحدت تهران کنسرت دارد. او از جمله خوانندگان جوانی است که در طول فعالیتهای خود این اقبال را داشته که با تعدادی از بزرگترین اساتید موسیقی ایران از جمله محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، فرهاد فخرالدینی و دیگران کار کند. حالا اما قرار است با گروه جوانی روی صحنه برود که همهشان جوان هستند، خیلی جوان و میانگین سنیشان به 20 سال میرسد. معتمدی موسیقی را با نواختن ساز «نی» به صورت خودآموز آغاز کرد؛ همانطور که خودش میگوید که تکنیکها و متدهای آوازی را نیز به صورت خودآموز فراگرفته و سعی در اصلاح مشکلاتی کرده که نبودِ یک تکنیک مؤثر در آواز برای او و دیگر فعالان این عرصه به وجود آورده است. اگرچه از سال ۱۳۷۶ شروع به فراگیری شیوه آواز طاهرزاده نزد حمیدرضا نوربخش کرد، اما به سبب علاقهای که به مکتب آواز اصفهان داشت، همزمان به تمرین و الگوبرداری از آواز اساتیدی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری پرداخته و در این مسیر، از راهنمایی کسانی چون مرحوم دکتر حسین عمومی و علیاصغر شاهزیدی نیز استفاده کرده است. او در سال ۲۰۱۳ میلادی از سوی رادیو دولتی فرانسه به عنوان موزیسین برگزیده سال انتخاب شده و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرده است. حالا چند آلبوم آمادهی انتشار دارد و چند کنسرت در حال برگزاری. هرچند که او هم ناخواسته درگیر مشکلاتی است که بسیاری از موزیسینها با آن مواجهاند. برای همین است که در همین گفتوگو میگوید: «چند آلبوم در مراحل تولید و انتشار داریم، ولی اگر به فروشگاهها نگویند که آلبوم من را از ویترین بردارند، اگر به سایتها نگویند که بلیتفروشی من را بردارند، اگر به شهرستانها نگویند که کنسرت من را برگزار نکنند، راه خودم را ادامه میدهم.»
از اجرای تهران برای ما بگویید و اینکه چه برنامههایی را تدارک دیدهاید؟
از اردیبهشت امسال قصد اجرای یکسری کنسرت در تهران و شهرستانها را داشتم. از آنجا که مدل موسیقی ما بیشتر با فضای تالار وحدت سازگاری دارد، قصد اجرا در این سالن را داشتیم و به هر دلیل، موفق به رزرو آن نمیشدیم؛ تا اینکه دوستان ما در بنیاد رودکی لطف کردند و چهارم و پنجم اسفند را در اختیار ما گذاشتند و ما قطعاتی که طی یک سال اخیر به صورت تکآهنگ منتشر کرده بودیم را در این کنسرت اجرا میکنیم.
یعنی این آثار از آلبوم خاصی نیست؟
عموماً نیمی از کنسرتهای من به آوازها و ضربیخوانیهای بداهه اختصاص دارد و با وجود آنکه طی سالهای اخیر، مردم از آواز ایرانی فاصله گرفتهاند، این قطعات معمولاً در سالن مورد استقبال قرار میگیرند. اما بخش عمده رپرتوار هم همان تکقطعاتی است که طی یک سال اخیر منتشر کردهایم. ضمن آنکه مخاطبان برای اولینبار با اغلب اعضای گروه آشنا میشوند. میانگین سنی نوازندگان بسیار پایین است و با این حال، نوازندگان قابلی هستند و در کنسرتهایی که در شاهرود و یزد داشتیم، تواناییهایشان تحسین همگان را برانگیخت. نوازنده عود و رهبر گروه هم با وجود آنکه تنها هجده سال سن دارد، به خوبی از عهده رهبری گروه برآمده است.
یعنی همین نوازندهها قرار است جواب آواز شما را بدهند؟
جواب آوازهای من را در این کنسرت سازهای دودوک و عود میدهند و فضاسازی پیانو هم به این بخش کمک خواهد کرد.
معمولاً خوانندهها برای اجراهای خود به سراغ نوازندههای شناختهشده میروند تا هم فکرشان از کیفیت کار آسوده باشد و هم مخاطبان خودشان را داشته باشند. همراهی با این گروه جوان به چه دلیل اتفاق افتاد؟
من همیشه بیشتر به خود موسیقی اهمیت میدهم و به همین خاطر، نوازندههای گروهم را بر اساس تواناییهای اجرایی انتخاب میکنم. اسم و برند یک چیز و کیفیت اجرا چیز دیگری است. دوست دارم اولین کسی که در سالن کنسرت از اجرا لذت میبرد، خودم باشم. به همین دلیل، این اطمینان را میدهم که نوازندههای این اجرا اگر از نوازندههای قبلی چیزی بیشتر نداشته باشند، کمتر هم ندارند.
ظاهراً استقبال از بلیتفروشی هم تا کنون خوب بوده است.
این اجرا ابتدا قرار بود تنها در تاریخ پنجم برگزار شود، ولی به دلیل استقبال خوب مخاطبان، برای چهارم اسفند هم تمدید شد. با توجه به روند خوب بلیتفروشی، امکان تمدید این کنسرت برای بار دوم و تاریخ سه اسفند هم وجود دارد.
از کنسرت پیش رو اگر بگذریم، به نظر میرسد در حال حاضر سرمایههای آواز ما محدود به چهار یا پنج اسم است. در حالی که قبل از انقلاب از آقای شجریان و تاج اصفهانی تا آقای ایرج و سایر هنرمندان دیگر را داشتیم که در سبکهای مختلف آواز، فعالیت میکردند. به نظر شما اکنون چه خلأیی پیش آمده که در مقوله خوانندگی نسبت به نوازندگی و آهنگسازی تا این حد دچار مشکل هستیم؟
در این باره من نیز با شما موافقام. این روزها نمیتوانیم شاهد ظهور خواننده خوبی در آواز باشیم. اما بخشی از این اتفاق، معلول شرایط اجتماعی است و در این میان، صدا و سیما هم تا حد زیادی مقصر است؛ چون این رسانه تنها مسئول ارائه و عرضه موسیقی اصیل ایرانی به جامعه است. اما حتی نشان دادن ساز هم در این رسانه ممنوع است. با چنین شرایطی، اصلاً جای تعجب ندارد که ستاره جدیدی در زمینه آواز ظهور و بروز نکند.
این اتفاق برای کل موسیقی سنتی بوده ولی ما به نسبت، شاهد فعالیت و درخشش آهنگسازان متعددی بودهایم یا در بخش نوازندگی هماکنون چهرههای جوان و مستعدی فعالیت دارند.
اولاً برای آواز، متد آموزشی مشخصی وجود ندارد. قبلاً کسانی که در آواز ظهور میکردند، در یک بستر اجتماعی خاصی رشد میکردند و این آواز و موسیقی در آن بستر نهادینه شده بود. الان علاوه بر اینکه متد آموزشی مشخص برای آواز نداریم، آن بستر اجتماعی هم از بین رفته است. همین میشود که علاقهمندان نه میتوانند آموزش مشخصی ببینند و نه اینکه در رسانه الگویی داشته باشند.
در همین مقوله آموزش، به خاطر دارم که در مصاحبهای گفته بودید ما خودمان هم آموزش ندیدهایم!
من از محضر اساتید زیادی بهره بردهام ولی آواز، متد همهجانبهای ندارد و همهچیز آن سینه به سینه است. من و خوانندگان همنسل من خودمان گشتیم و این نکات و متدها را پیدا و استفاده کردیم. کسانی هم که در قدیم ظهور و بروز کردند، بستر اجتماعی مناسبی داشتند که پذیرای آواز بود.
شما به وسیله استاد لطفی یا علیرضا قربانی به وسیله استاد فخرالدینی مطرح شدید و همایون شجریان هم که نام شجریان را یدک میکشید. فکر میکنید الان چنین امکانی وجود دارد که بزرگان روی جوانان سرمایهگذاری کنند و آهنگسازی وجود دارد که بتواند با یک قطعه، ناگهان یک خواننده جوان را شکوفا و معرفی کند؟
بحث ما هماکنون دچار یک سردرگمی است چون در یک نگاه تخصصی، لقب خواننده موسیقی سنتی را به کسی اطلاق میکنیم که توانایی خواندن آواز دارد. اکنون زمینهی فعالیت موسیقی، ناهموار است. البته خود من هم در یک زمین ناهموار حرکت کردم تا به اینجا رسیدم. اما اگر بخواهد با این شرایط خودش را به جایگاهی برساند و نامش را مطرح کند، کار بسیار سختی در پیش دارد.
در ادامهی بحث این نکته را نیز باید در نظر گرفت که این روزها آهنگسازان ما هم خیلی اهل ریسک نیستند و همه ساختههای خودشان را به چهار یا پنج خوانندهی مطرح میدهند.
اگر کسی وجود داشته باشد که بتواند کار را اصطلاحاً در بیاورد و تکمیل کند، حتماً آهنگسازان کار را به او میسپارند. این روزها آهنگسازان دغدغه این را دارند که خواننده چیزی از عیار کار آنها کم نکند و این برای آهنگساز سخت است که کاری را تولید و کسی بخواند که از زیبایی و تأثیرگذاریاش کم کند. اگر همین الان خوانندهای پیدا شود که هیچ اسمی نداشته باشد، اما عیار و احساس کار را بالا ببرد، به شما قول میدهم ظرف یک سال میتواند خودش را در آواز ایرانی معرفی کند.
شما در حال حاضر چهقدر دغدغه آواز دارید؟
دغدغه آواز داشته و دارم. ولی رسانهای برای عرضه آواز و هنر خودم ندارم.
یعنی بستری مثل کنسرت، مناسب نیست؟
برای یک جامعه هفتاد میلیونی، تریبونِ کنسرت فضای مناسبی نیست.
در یک نگاه کلی، میگوییم که جامعه ما پذیرای آواز نیست. اما آیا واقعاً آوازی به کیفیت طاهرزاده، بنان یا شجریان داریم که در این سالها ارائه شده باشد و مردم نپذیرفته باشند؟
با حفظ پارامترهای گذشته، ارائه یک اثر دوباره، بازگشت به عقب است. ما چیزی به نام آرت یا هنر داریم که در نهاد بشریت هست و مقولهای هم به نام سنت داریم. این دو مورد در همه زمینهها با هم جمع نمیشوند. ما باید بپذیریم که یک موسیقی سنتی داشتیم و در تاریخ و فرهنگ ما جریان داشته و باید آن را حفظ کنیم. این اتفاق هم رخ داده و آن ردیفها ثبت و ضبط شدهاند. اما آن موسیقی که قرار است مردم گوش کرده و نیاز موسیقایی خود را از آن برآورده کنند، با موسیقی سنتی برآورده نمیشود و باید با موسیقی اصیل ایرانی برآورده شود. الگو و جانمایه موسیقی اصیل ایرانی، همان موسیقی سنتی است اما برای مخاطب امروز ایرانزمین بازتعریف شده است. مثلاً فرم ساز و آواز یا جواب دادن آواز توسط نوازنده باید دوباره تعریف شود. شاید دیگر گوشها خسته هستند از اینکه هرچه خواننده میخواند، همان را نوازنده عیناً دوباره بزند و شاید باید الگوهای تحریرهای ما بازتعریف شود. باید برای نجات سلیقه مخاطبان از موسیقی سنتی، به موسیقی اصیل ایرانی کوچ کنیم. موسیقی سنتی مثل خانه بروجردیها در کاشان است. خانهای که بر اساس نیازهای زمان خودش، طراحی شده و امروز، زندگی در چنین خانهای واقعاً سخت است؛ ولی میتوان همین خانه را با حفظ اِلِمانهایش برای زندگی امروز بازتعریف کرد که ما دقیقاً به همین نیاز داریم. بنده و همکارانام باید این کار را انجام دهیم.
فکر نمیکنید اهالی موسیقی طی این سالها برای نکتهای که شما اشاره کردید، کمکاری کردهاند؟ و اتفاقاً برخی هم برای چنین تغییراتی جبهه گرفته و مخالفت کردند.
قبول دارم انجام این کار سخت است. ما نیاز به یک دگراندیشی در خود جامعه موسیقی داریم. به جای اینکه همه دنیا را در قاب کوچکی به نام ردیف ببینیم، باید ردیف را در قاب بزرگ هنر ببینیم. اگر جامعه موسیقی را همانند یک پیکر واحد ببینیم، اتفاقاً به نظر من در حال پوستاندازی و حرکت رو به جلو است. شاید سلولها و اعضا و جوارح این پیکر با هم درگیریهایی داشته باشند، اما خود آن پیکر، در حال حرکت رو به جلو است. وقتی فستیوالی از شخصی مثل بنده دعوت میکنند، میگویند که ما موسیقی ایرانی دوست داریم ولی مخاطبانی که در فستیوال حضور دارند، از بخشی که شما به آن ساز و آواز میگویید، بیشتر لذت میبرند. این نشان میدهد که ساز و آواز با خود مقوله هنر سازگار بوده که در خارج از مرزهای ایران هم طرفدار دارد. همین برای ما مایه خوشبینی و روزنه امید است.
برخی آهنگسازان معتقدند نگاه بسته برخی اساتید، موسیقی سنتی را به تکرار رسانده است. شما با این دیدگاه موافق هستید؟
نمیدانم منظور از برخی اساتید چه کسانی هستند. ضمن آنکه خط قرمزها نزد اساتید متفاوت است. مثلاً ما استاد «مجید کیانی» را داریم که اگر در آنچه که از موسیقی قاجار مانده، یک مضراب کم و زیاد رخ دهد، آن را دیگر موسیقی ایرانی نمیداند. این یک دیدگاه است که در جای خودش کاملاً محترم است. استادی هم مثل «حسین علیزاده» را داریم که چارچوبها را متحول کرده و رنسانسی در آهنگسازی و نوازندگی به وجود آورده؛ اما ایشان هم خط قرمزی دارند. چند سال پیش به استاد علیزاده هم گفتم که باید برای تولید آثار موسیقی ایرانی، ژانرهایی مشخص شود تا حتی صدور مجوز و معرفی آن سبک موسیقی هم در چارچوب همین ژانرها باشد. اگر آهنگسازی طی ده پانزده سال سابقه کاری خود، به دستگاههای ابوعطا، افشاری، بیاتترک و سهگاه نپرداخته، پس جزئی از موسیقی ایرانی محسوب نمیشود. چون این دستگاهها یک سنگمعیار است. خیلی از این اساتید درست میگویند، چون امکان ندارد در کارنامه کاری یک آهنگساز ایرانی، این دستگاههایی که نام بردم، وجود نداشته باشد. اما باید ژانرها را مشخص کنیم و بدانیم که موسیقی سنتی چیست و بدانیم که مثلاً همان موسیقی است که استاد مجید کیانی کار میکند. با تعریف استاد مجید کیانی، موسیقی استاد حسین علیزاده هم کاملاً سنتی نیست. چون ایشان موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی ایرانی کار میکند که ریشهاش در همان موسیقی استاد کیانی است. آقای علیزاده در زمان خودش، آن موسیقی را دوباره تعریف و اجتماعی کرده است. این تعاریف جدید ژانرهای موسیقی است.
اصلاً چه نیازی به این دقت روی ژانرها است؟ آیا فکر نمیکنید در این شرایط بحرانی موسیقی، همین که یک قطعهای خوب و درست باشد، کفایت میکند؟
من برای انتخاب موسیقی، نگاه به ژانر آن نمیکنم؛ چون معیار من همیشه کلمه هنر است و نه سنت. مخاطب، نیازی ندارد به شکل خیلی جزئی بداند که هر قطعهای در چه ژانری است اما درون یک دایره شما نیاز دارید مشخص کنید که یک موسیقی از چه نوع است.
این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که همین دعواها به پیکر موسیقی لطمه میزند.
دعوا همیشه هست و در هیچ شرایطی هم خوب نیست. اما مثلاً شاید من برای تشکر از شما بگویم مرسی یا متشکرم و یک دوستی بگوید که برای من کلمه فرقی ندارد و فقط از متانت کلام شما لذت میبرم. از سوی دیگر هم شاید آقای «جلالالدین کزازی» نشسته باشد و بگوید مرسی فرانسوی و متشکرم هم عربی است و باید سپاس را به کار ببرید. هر دو درست میگویند اما باید ببینید ملاک شما چیست. اگر شخصی مثل جلالالدین کزازی وجود نداشته باشد، میبینید که از یک زمان به بعد، دیگر هیچچیز از زبان باقی نمیماند. این اتفاق برای ما رخ داده و زبان ما تقریباً چندملیتی است و این اتفاق خوبی نیست. در موسیقی هم یک حد وسط لازم است و باید بدانید که معیارتان چیست. حتی اگر یک اثر پاپ تولید کنید و زیبا باشد، به خودی خود اشکالی ندارد و استاد مجید کیانی هم مخالف آن نیست. اگر در یک رپرتوار، خبری از سهگاه و افشاری و بیاتترک باشد، اسم آن موسیقی ایرانی نیست و همین رفتهرفته باعث میشود تا نسلهای بعدی چیزی از موسیقی ایرانی نشنوند. اگر من شخصاً به عنوان یک مصرفکننده نگاه کنم، ژانر برایم اهمیتی نخواهد داشت و صرفاً میخواهم لذت ببرم. اما چون میخواهم یک معیار برای جامعه مشخص کنم، باید چیزهای دیگری را در نظر بگیرم.
به نظر میرسد طی یک سال اخیر با این روند انتشار تکقطعه، توانستهاید مخاطب بیشتری جذب کنید؛ اما در عین حال برخی میگویند که محمد معتمدی با وجود تمام تواناییهایی که در آواز دارد، بیشتر به سمت خوانندهی پاپ شدن گرایش پیدا کرده است.
مثلاً قطعه «یلدا» که با کلام فارسی و یک ساز سنتور در دستگاه بیاتاصفهان اجرا شده و به لحاظ مختصات کاری و جملهپردازی ملودیک، کاملاً سنتی است را پاپ میدانند؟ دوست دارم بدانم با چه معیاری این کار من، پاپ محسوب میشود و اینکه چرا به هر قطعهای که در سطح وسیع شنیده میشود، میگویند پاپ؟
این دیدگاه در مورد پاپبودن آثار شما، بیشتر مربوط به قطعاتی مثل «کویر» یا تیتراژ «سیانور» است.
اگر قطعه «کویر» را پاپ حساب کنید، کلیه آثار استاد همایون خرم، علی تجویدی، حسن یوسفزمانی، حبیبالله بدیعی و… همگی پاپاند. ما یک کلام داریم که کلام آن کاملاً منطبق بر سرودههای ترانهسرایان عصر «گلها» است. به لحاظ منطق ملودیپردازی هم کاملاً همسنگ آثار اساتیدی نظیر همایون خرم و حسن یوسفزمانی است. ما به یزد رفتیم و مردم، به خاطر همین سه قطعه، به سالن کنسرت آمدند؛ ولی تقریباً نصف زمان کنسرت ما، به ساز و آواز اختصاص داشت. مخاطبی داشتم که در هیچ کنسرتی ساز و آواز نشنیده بود. یکی از همین عزیزان، پس از برنامه به من گفت آن قطعات آرامی که با یک ساز میخواندید، خیلی قشنگ بود. یعنی حتی نمیدانست به چنین قطعهای ساز و آواز میگویند! وقتی میتوانم با قطعاتی مثل «کویر» یا «سیانور» مخاطبی که شناختی از ساز و آواز نداشته را به سالن کنسرت بکشانم، به هدفم رسیدهام. عصاقورتدادگی هیچ نتیجه خوشایندی برای موسیقی ایران ندارد. ما ناچاریم قطعاتی تولید کنیم که مردم به عنوان موسیقی اصیل ایرانی گوش کنند و سپس وارد دایره موسیقی سنتی شوند و در آن، ساز و آواز و چهارمضراب و تصنیف بشنوند. شاید بتوانیم اینگونه آب رفته را به جوی بازگردانیم و اگر تغییر استراتژی ندهیم، بیست سال دیگر بچههای ما هم موسیقی سنتی گوش نمیکنند. کما اینکه فرزندان برخی اساتیدی که چنین دیدگاهی داشتند هم الان موسیقی سنتی گوش نمیکنند!
در قطعه «کویر» ترانهای از خودتان را خواندید و این در میان خوانندههای موسیقی اصیل ایرانی، یک اتفاق بیسابقه بود.
من پیش از اینکه آواز بخوانم، نوازنده نی بودم و زمان همکاری با اساتید، به لحاظ سیاست کاری نمیتوانستم کارهای شخصی خودم را منتشر کنم. مثلاً قطعه «برف» در مقام افشاری را پانزده سال قبل منتشر کردم اما هیچ وقت فرصتی به لحاظ سیاست کاری برای انتشارش نبود. چون همیشه در کوران برگزاری کنسرتها و انتشار آثار بودم. این روزها میخواهم تکآهنگهای بیشتری منتشر کنم که شعر یا آهنگشان از خودم است. مطمئنام این کارها هم مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد.
کمی هم در مورد کارهای شخصی خودتان طی سالهای گذشته صحبت کنیم. از ارکستر ملی شروع کنیم که فکر میکنم تجربه هنری خوب اما تجربه حرفهای بدی برایتان بود. چون به خاطر دارم آن زمان از آشفتگیها و مسائل مدیریتی گلایه داشتید.
همیشه من میگویم که تعطیلشدن ارکستر ملی با حمایت دولتی و سالن تمرین و امکانات و… هنر زیادی میخواهد! یعنی یک نفر باید برنامهریزی دقیقی داشته باشد تا بتواند چنین ارکستری را که مخاطب و حمایت مردم را دارد، تعطیل کند. برای این ارکستر که لفظ ملی را یدک میکشد، اگر به سراغ صد اسپانسر بروید، حداقل پنجاه اسپانسر همکاری با آن را میپذیرند. با چنین شرایطی، تعطیلی و تعویق دستمزد نوازندهها، واقعاً نیازمند یک برنامهریزی دقیق است! متأسفانه یکی از مسائل دولتی این است که در حوزه فرهنگ و هنر، نباید سیاسیکاری وجود داشته باشد. چه لزومی دارد اگر یک وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یا مدیر تالار وحدت که کارشان را به خوبی انجام میدهند، با تغییر دولت تغییر کنند؟ فارغ از مسائل مدیریتی، همیشه از حضور در ارکستر ملی لذت بردهام.
همکاری با استاد فخرالدینی چهطور بود؟
من فقط چند اجرا در کنار ایشان بودم. میتوانم بگویم آخرین اجرای ملی پیش از تعطیلشدن و اولین اجرای بعد از بازگشایی مجدد را من با آقای فخرالدینی داشتم. به نوعی پایان و آغاز ارکستر ملی با اجرای من بود.
جالب است که تقریباً با همه اساتید موسیقی ایران همکاری کردهاید و همکاری با استاد فخرالدینی هم حتی در زمان کوتاه در کارنامه کاری شما ثبت شد. اگر ممکن است کمی هم از همکاری با استاد لطفی برای ما بگویید.
چند وقت پیش با آقای «علی رهبری» اجرایی با ارکستر پراگ داشتیم و ایشان گفتند: «تو به نوعی میخوانی که همه آهنگسازها دوست دارند با تو کار کنند!» آقای لطفی از چند جهت من را شناختند. یک اینکه کار من را در استودیویی شنیدند که من یک کار همانجا ضبط کرده بودم و صدابردار، کار من را به ایشان معرفی کرد. از سویی دیگر، اولین دیدار من با آقای لطفی از طریق آقای درخشانی صورت گرفت. همچنین ایشان در زمانی که ایران نبودند، کارها را رصد میکردند و میگفتند در آمریکا که بودم، همه کارهای جوانان را پیگیری میکردم. همکاری با آقای لطفی شانس و اتفاق مبارکی برای من بود و نکات زیادی در این همکاری یاد گرفتم.
به سراغ همکاری شما با آقای علیزاده برویم و و اتفاقاتی که در این کنسرتها رخ داد و گویا سوءتفاهماتی -لااقل در رسانهها- شکل گرفت.
ما یک تور کنسرت با استاد حسین علیزاده داشتیم و من چند اجرای آخر را به سختی و با استفاده از آمپول روی صحنه حاضر میشدم. در واقع سعی میکردم به دلیل بیماریام در روند کنسرتها خللی ایجاد نشود. آن تور در جایی که مقرر بود به پایان رسید. علیزاده از اساتید بزرگ موسیقی ما است و هیچوقت مشکلی با ایشان نداشتهام. البته این حرفها همیشه وجود دارد. یک زمان شایعه کرده بودند من به استاد لطفی و استاد علیزاده پول دادهام تا با من همکاری کنند! چند وقت گذشت و دیدند این شایعه فایده ندارد و گفتند که معتمدی میخواهد از این اساتید پولِ هنگفت بگیرد! کارهای من با این اساتید نزدیک به ده آلبوم است. در حالی که برای هیچکدام از این آلبومها حتی یک ریال نگرفتهام. برای کنسرتها هم هیچوقت رقمی را مشخص نکردم که دستمزدم چهقدر است و نخواهم کرد. من برای کار خودم ارزش قائلام و همیشه باید قراردادهایم روشن باشد. اما به دلیل عشق و ارادتم به استاد لطفی و استاد علیزاده هیچوقت حرف از مسائل مالی نزدهام. هر همکاری یک نقطه شروع و پایانی دارد. به هر حال همیشه سعی میکنم با عدم پاسخگویی به حواشی دامن نزنم. هرچند اگر شما همه زندگی خود را بفروشید و صرف کار خیر کنید و بعد کمپینی علیه شما ایجاد شود که خسیس هستید و کار خیر نکردهاید، غمانگیز است. من مثل خوانندههای دیگر رفتار نمیکنم و اگر کسی کاری به کارم نداشته باشد، کاری به دیگران ندارم.
البته این همکاری اگرچه نتایج بسیار مثبتی برایتان داشته، اما خواهناخواه شما همیشه زیر سایه نام اساتید بودهاید و مثلاً میگفتند کنسرت استاد محمدرضا لطفی یا کنسرت استاد حسین علیزاده و اجرای شما نبود.
محمد معتمدی در کنسرتهای اساتید موسیقی ایران بود تا نام آنها بیشتر بدرخشد. من هم همیشه میتوانستم برای خودم گروه درست و کار کنم؛ اما من کنار آنها ایستادم تا کنسرتشان با شکوه بیشتری برگزار شود. این برای من مشکلی نبوده و نیست.
آلبومی هم این روزها در دست تولید دارید؟
چند آلبوم در مراحل تولید و انتشار داریم، ولی اگر به فروشگاهها نگویند که آلبوم من را از ویترین بردارند، اگر به سایتها نگویند که بلیتفروشی من را بردارند، اگر به شهرستانها نگویند که کنسرت من را برگزار نکنند، راه خودم را ادامه میدهم. (خنده)
به جز پروژههایی که با آهنگسازان دیگر دارید، خودتان قصد انتشار آلبومی را ندارید؟
ترجیح میدهم مردم آثارم را به رایگان دانلود کنند. چون شرایط اصلاً برای توزیع آلبوم در بازار مناسب نیست.
اما شما مدتی قبل، انتشارات خودتان را راهاندازی کردید.
این روزها تعریف انتشارات موسیقی برای برخی ناشران این است که از مردم پول میگیرند و پول هنرمند را نمیدهند! من تا کنون از ناشرهای محترم حق و حقوقی نگرفتهام و در برخی موارد، این دوستان آلبوم بنده را بدون اجازهی ما فروختهاند. اگر قرار است آلبوم من به این شکل فروخته شود، پس چرا خودم به مردم تقدیم نکنم؟ با افتخار روی فضای مجازی منتشر میکنم و میگویم هر کسی در هر شهر و روستایی آهنگ را دانلود کند و لذت ببرد.
یک زمان هم خبری منتشر شد مبنی بر اینکه قرار است در زمینه ترانه با «نیلوفر لاریپور» همکاری کنید. این اتفاق رخ داد؟
خانم نیلوفر لاریپور یک ترانه زیبا برای من گفتند، اما هنوز این کار فرصت انتشار پیدا نکرده است.
و این روزها دو آلبوم در دست تولید دارید که آهنگساز یکی از آنها «میدیا فرجنژاد» است. آلبوم دیگر مجموعهای به آهنگسازی «مهیار علیزاده» و «فردین خلعتبری» است. کمی هم درباره این دو مجموعه توصیح دهید.
کاری که با میدیا فرجنژاد داریم، سنتی است و بخشهایی از آن با کوارتتی در مسکو ضبط شده است. آلبومی که با مهیار علیزاده و فردین خلعتبری داریم، یکی از آثار متفاوت من است و ضبط ارکستر آن در پراگ انجام شده است. ولی هنوز زمان دقیق انتشار این دو مجموعه را نمیدانم. متأسفانه کمی دچار بدقولی ناشر محترم شدهایم و امیدوارم این دو مجموعه در زمان مناسب منتشر شوند.
منبع : موسیقی ما