“عبور” از محدوده های ژانری، گفتگو با محمد معتمدی به بهانه کنسرت عبور

نیوشا مزیدآبادی: محمد معتمدی از جمله خواننده‌هایی است که در سال‌های اخیر نه‌تنها در ایران که در دیگر کشورهای جهان توانسته قدم‌های مهم و بزرگی را در راه اعتلای موسیقی ایرانی بردارد. معتمدی که این روزها در گیر و‌دار تمرین برای کنسرت عبور به آهنگسازی و سرپرستی علی قمصری است در سال 2013 جایزه فرانس موزیک را از رادیو دولتی فرانسه دریافت کرد. جایزه‌یی که سالی یک بار به هنرمندان مبدع موسیقی تعلق می‌گیرد. معتمدی با توجه به آثار متفاوتی که در سال‌های اخیر انجام داده است خودش را متعلق به نحله خاصی از موسیقی نمی‌داند. او معتقد است در تمام این سال‌ها سعی کرده ضمن همکاری با گروه‌ها و اساتید مختلف چارچوب کاری خاص خودش را حفظ کند. چنان که حسین علیزاده هم پیش‌تر درباره او گفته بود: «معتمدی برای من یک بازیگر سینماست که وقتی نقشی را به او می‌دهم می‌تواند به بهترین شکل نقش خود را ایفا کند و این یکی از خصوصیاتی است که خوانندگان آواز ایرانی باید به آن توجه کنند. » معتمدی هنرپیشه‌یی نیست که فقط یک نقش را به خوبی بازی کند. حالت و صدای او به قدری قابل انعطاف است که به خوبی از پس تحریر‌های موسیقی ایرانی و قطعات آذری و تلفیق موسیقی ایرانی و غربی برمی‌آید. معتمدی بر خلاف دیگر خوانندگان هم نسل خود سبک و شیوه خاص خودش را دارد که در همه اجراهایی که تا به امروز داشته به خوبی مشهود است. به هر روی با این خواننده خوش‌ذوق و قریحه به بهانه اجرای کنسرت عبور در جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر و اجرای دیگرشان دوم اسفند ماه در تالار وحدت به گفت‌وگو نشسته‌ایم…


تقریبا یک سال از روی کار آمدن دولت جدید می‌گذرد و ما در بخش فرهنگی هنوز شاهد اتفاق خارق‌العاده و متفاوتی نسبت به گذشته نیستیم. کما اینکه در هشت سال گذشته حداقل در هر شرایطی که بود ارکسترها به صورت کجدار و مریز آرشه‌هایشان به صدا در می‌آمد و چـوب‌رهـبـرهایشان تکان می‌خورد اما در این یک سال این اتفاق نیفتاده و امیدوارم که حرکتی صورت گیرد

شما بعد از اجرای کنسرت برف خوانی با علی قمصری دیگر اجرای مشترکی نداشتید جالب اینجاست که آلبوم صوتی این اثر هم با صدای وحید تاج به بازار آمد. بعد از آن گمان می‌رفت که شما به دلیل مشکلاتی دیگر با علی قمصری همکاری نخواهید داشت. چطور شد که این همکاری در اجرای کنسرت عبور دوباره از سر گرفته شد؟

من و علی قمصری هیچ‌وقت با هم کدورتی نداشتیم و تعجب می‌کنم که چطور همه فکر می‌کنند بین ما مشکلی بوده است. آلبوم «برف خوانی» که با صدای وحید تاج منتشر شد به نظر من نه تنها ایرادی نداشت که خیلی هم خوب بود چون اجرای زنده این اثر با صدای من بود و بد نبود نسخه صوتی آن با صدای شخص دیگری منتشر شود. به هر حال این حق آهنگساز است که اثرش را به هر کس که می‌خواهد بدهد تا بخواند. از طرف دیگر علی قمصری در آن روزها و شرایط می‌خواست که زودتر این آلبوم منتشر شود و چون این کار به لحاظ برنامه‌ریزی کاری و زمان‌بندی برای من مقدور نبود، علی هم این اثر را به وحید تاج داد که البته با کیفیت خوبی هم منتشر شد. در هر صورت من، علی قمصری را به عنوان یکی از موزیسین‌های تراز اول هم نسل خودم می‌شناسم و کار او را بسیار قبول دارم. از طرف دیگر وقتی می‌خواهم با او کار مشترکی انجام دهم خیالم از همه نظر راحت است یعنی به ذوق هنری و فکر و ایده موسیقایی‌اش اعتقاد دارم و به کارهایش احترام می‌گذارم. به همین دلیل مدتی پیش پیشنهاد اجرایی را به او دادم که ادامه‌دهنده راه کنسرت «برف خوانی» بود. چون به عقیده من تجربه موفقی با کنسرت برف خوانی داشتیم و می‌خواستم این حرکت به یک جریان مداوم تبدیل شود تا بتوانیم مسیرهایی را که در موسیقی ایرانی نرفته بودیم با هم طی کنیم. علی قمصری هم با من هم عقیده بود و این کار را شروع کردیم. ما در این کنسرت 2 قطعه از «برف خوانی» و تعدادی قطعه جدید و ساز و آواز را اجرا خواهیم کرد و پیش بینی می‌کنیم که این اجرا هم مثل اجرای «برف خوانی» تا مدت‌ها در خاطر مردم بماند و تاثیر خوبی روی موزیسین‌های جوان بگذارد.

شما به این اشاره کردید که با همکاری برف خوانی و موفقیتی که به دست آوردید تصمیم گرفتید به علی قمصری پیشنهاد دهید که باز هم با همدیگر همکاری داشته باشید و این با کنسرتی که در پیش دارید میسر شد. همواره جفت‌های هنری در تاریخ موسیقی ما به سبب روابط نزدیکی که در طول زمان با هم دارند توانسته‌اند آثار تاثیر‌گذاری را خلق کنند. اما متاسفانه این قضیه در سال‌های اخیر کمرنگ‌تر شده است. فکر می‌کنید تا چه حد نزدیکی و رفاقت شما با علی قمصری در ماندگاری آثار پیش رویتان موثر خواهد بود؟

خیلی خوب است که کسانی که می‌خواهند اتفاق هنری‌ای را رقم بزنند از همه نظر با هم سنخیت داشته باشند و همدیگر را درک کنند. به بیان بهتر هم بتوانند به عنوان هنرمند کنار هم قرار بگیرند و هم دوست! اگر هر یک از این جنبه‌ها نباشد نتیجه نهایی شاید آن چیزی نشود که از ابتدا می‌خواستیم. در کل اگر دو هنرمند در کار هنری شان با هم جفت و جور نباشند، خروجی کارشان تناسب هنری نخواهد داشت و این به اثر لطمه می‌زند. از طرف دیگر هم اگر به لحاظ روحی و عاطفی با هم قرابت نداشته باشند نمی‌توانند اثر ویژه‌یی خلق کنند. من، هم موسیقی علی قمصری و هم خصوصیات اخلاقی او را دوست دارم. هر چند که در کارش از آهنگسازانی است که بسیار متفاوت فکر می‌کند مثلا در مواردی من حس کرده‌ام که اثری که او خلق کرده به لحاظ موسیقایی با نوع کار من تفاوت دارد اما این ربطی به همکاری مشترک ما ندارد چون هیچ‌وقت دو هنرمند شبیه به‌هم نیستند، اما به جرات می‌توانم بگویم کنسرت عبور برآیند نقاط مشترک من و علی قمصری است. در اصل او با علم بر اینکه من می‌خواهم این اثر را بخوانم وجوه مشترک مان را پیدا کرده و هر دو روی این وجوه مانور داده‌ایم و برآیند آن یک پیوند خوب هنری است که می‌تواند تاثیرگذار باشد.

شما در این سال‌ها با هنرمندان و آهنگسازان زیادی کار کرده‌اید. شروع کارتان با محمدرضا لطفی بود که به نوعی به اصالت‌های موسیقی ایرانی پایبند است. از سوی دیگر با حسین علیزاده که از آهنگسازان نوگرا و مبدع موسیقی ایرانی محسوب می‌شود کار کردید. اجراهایی هم در اروپا داشتید که مهم‌ترین آن پروژه فلامنکو در اسپانیا بود. محمد معتمدی خودش را متعلق به کدام ژانر یا نحله موسیقی ایرانی می‌داند؟

من خودم را محدود به هیچ ژانری نمی‌دانم. من به عنوان یک خواننده سلیقه موسیقایی و علایق خاص خودم را دارم. ممکن است امسال که کنسرت عبور را اجرا کنم سال دیگر ذائقه موسیقایی‌ام تغییر کند و من را به سمت یک کار کاملا کلاسیک یا اصطلاحا سنتی سوق دهد. ممکن است ذایقه موسیقایی و هنری من، مرا به سمت فعالیت و کار با یک خواننده عرب سوق دهد یا ممکن است سلیقه من در برهه‌یی از تاریخ مرا به همکاری با یک نوازنده پیانو از یک کشور اروپایی ترغیب کند. من هیچ‌وقت خودم را محدود به یک جریان خاص نمی‌دانم اما چارچوب‌هایی در زندگی‌ام دارم که براساس آنها عمل می‌کنم. چارچوب اولیه من در فعالیت موسیقایی و کار هنری، رعایت ارزش هنری و شأن یک اثر است. یعنی برای هنرمندی مثل من، هر کاری که انجام می‌دهم باید در وهله اول ارزش و شأن هنری داشته باشد. از سوی دیگر آوازی که من می‌خوانم ضمن حفظ اصالت‌های موسیقی ایرانی نباید با آن فاصله زیادی داشته باشد. به بیان بهتر من تا به حال آوازی که هیچ شباهتی به موسیقی ایرانی نداشته، نخوانده‌ام. کما اینکه در موقعیت‌های متفاوتی قرار گرفته‌ام اما همواره سعی کرده‌ام که کاری را ارائه دهم که در نهایت ایرانی است. مثلا در اپرای مولوی، پروژه فلامنکو، همکاری با استاد علیزاده در گروه هم‌آوایان یا برف خوانی. همه این آثار سلیقه‌های خاص موسیقایی را شامل می‌شود اما من در نهایت آوازی را که می‌خواستم، خواندم و سعی کردم با توجه به جایگاهی که در آن قرار گرفته‌ام خودم را باز تعریف کنم. یعنی اگر کنار استاد حسین علیزاده می‌نشینم سعی می‌کنم یک بار دیگر موسیقی علیزاده را در ذهنم مرور و خودم را در کنار او دوباره تعریف کنم. البته این قضیه با اینکه هنرمندی استقلال هنری یا کاراکتر ثابت نداشته باشد، فرق می‌کند. اتفاقا من اعتقاد دارم یک هنرمند ضمن حفظ شخصیت هنری ثابت می‌تواند در ژانرهای مختلف طبع آزمایی کند. من هم سعی کرده‌ام این کار را انجام دهم.

اما با این تنوع کاری ممکن است مخاطب تا حدودی سر در گم شود که موسیقی و آواز شما را در کدام ژانر و کدام سبک باید دنبال کند. علاوه بر این ممکن است این تنوع در شیوه کاری شما باعث شود در نهایت همسو و همراستا با مخاطب حرکت کنید و به دنبال خواسته او بروید. چیزی که منتقدان موسیقی عقیده دارند باعث می‌شود از ارزش هنری یک اثر هنری کم کند…

من اعتقاد دارم در همه این موقعیت‌هایی که قرار گرفته‌ام شخصیت هنری خودم را به عنوان محمد معتمدی خواننده حفظ کرده‌ام هر چند که این موقعیت‌ها تفاوت‌هایی با هم داشته‌اند اما به هر روی باور دارم که یک هنرمند هم باید چارچوب داشته باشد و هم نه. خیلی مهم است که یک نفر به این درک برسد. اگر کار هنری یک نفر چارچوب نداشته باشد در واقع به هنرمندی کم هویت تبدیل می‌شود که هویت هنری شاخصی نخواهد داشت و اگر چارچوب‌های کاری‌اش آنقدر بسته باشد که تنوع کاری را از او بگیرد باز هم به یکنواختی و مرگ هنری و رکود هنری زود هنگام دچار می‌شود. من در پروژه‌های مختلفی که به لحاظ فضا و اتمسفر تنوع داشت، تجربه‌های خوبی داشتم اما همواره آوازهای خودم را خواندم. به عنوان مثال در پروژه فلامنکو، روزی که می‌خواستم این کار را انجام دهم، حدس می‌زدم این کار از طرف سنت گرایان مورد انتقاد قرار گیرد به همین دلیل تصمیم گرفتم در تمام آوازهایی که اجرا می‌کنم گوشه‌هایی از ردیف موسیقی ایرانی را عین به عین اجرا کنم تا این شایبه را کاملا از بین ببرم که این یک آواز جدا و خرق عادتی نامأنوس است. همان‌طور هم که دیدید موسیقی ایرانی خیلی خوب کنار موسیقی فلامنکو نشست. در کار با استاد حسین علیزاده در گروه هم آوایان هم همین طور بود. استاد علیزاده ردیف میرزا عبدالله را هم نواخته و هم منتشر کرده است اما نمی‌توانیم به او بگوییم که او یک آهنگساز سنت گراست چون علاوه بر این کار، آثاری مثل به تماشای آب‌های سپید و… را در کارنامه کاری خود دارد که حرکت‌های نویی است. بنابراین نمی‌توانیم با در نظر گرفتن این دو جنبه زندگی هنری او بگوییم که علیزاده برای کارش هیچ چارچوبی ندارد. او در اصل هم چارچوب دارد و هم ندارد! و این زیرکی او را می‌رساند که توانسته است این موضوع را برای خودش تعریف کند.

علاوه بر این دو موضوع تلفیق موسیقی ایرانی و غربی و روی آوردن به تصنیف خوانی در آثار امروزی موسیقی ایرانی، این موسیقی را از اصالت‌های خودش تا حدود زیادی دور کرده است. چنان که می‌بینیم امروزه استقبال مردم از ساز و آواز به اندازه تصنیف نیست. فکر نمی‌کنید که این کار به بدنه موسیقی ایرانی و آن چیزی که سال‌ها نسل به نسل گشته و به ما رسیده، لطمه وارد می‌کند؟

صرفا پر رنگ شدن تصنیف در موسیقی ایرانی نمی‌تواند به آن ضربه بزند اما اگر ما بخش‌هایی از موسیقی‌مان را نادیده بگیریم و فراموش کنیم، آن زمان است که به اساس موسیقی ایرانی ضربه وارد کرده‌ایم. آواز فرم اصلی کار یک خواننده در موسیقی اصیل ایرانی است و متاسفانه امروز از ذایقه مردم ما دور شده است. به اعتقاد من تنها دلیل‌اش هم پایین آمدن سطح آوازهایی است که ارائه می‌شود. تصنیف به تنهایی هیچ اشکالی ندارد و لازمه زندگی امروز مردم است چون توده مردم این نوع موسیقی را بیشتر می‌پسندند. اما وظیفه یک خواننده موسیقی ایرانی این است که به آواز که فرم اصلی و اساسی موسیقی ایرانی است اهمیت دهد.

بر چه اساسی می‌گویید که سطح آوازهایی که در این سال‌ها ارائه شده‌اند نسبت به قبل نزول پیدا کرده است. اساسا یک آواز یا تصنیف خوب از نظر شما باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

ما نمی‌توانیم استاندارد خاصی برای آوازها یا تصانیف مشخص کنیم. من اگر بخواهم شخصا دو فاکتور مشخص کنم که

تصنیف خوانی یا آواز را با آنها تطبیق دهم، فاکتور اول نزدیکی به اصالت‌های موسیقی اصیل ایرانی است. اینکه چقدر ملودی‌های تصانیف، اصیل و ایرانی هستند. فاکتور دوم بحث ساز‌بندی و ارکستراسیون یک اثر است. باید در یک اثر که اسم ایرانی را روی آن می‌گذاریم، نقش سازهای ایرانی را بسنجیم چون ساز هم بخش عمده‌یی از موسیقی ایرانی را تشکیل می‌دهد. اثری که به هر حال ساز ایرانی نداشته باشد و نغمه‌هایی که به لحاظ فرهنگ موسیقی هیچ قرابت و شباهتی با فرهنگ موسیقی ایرانی نداشته باشند از موسیقی اصل ما دور هستند. اما درکل نمی‌توان گفت هر کاری که این دو فاکتور را ندارد غیر هنری است. در واقع ممکن است غیر اصیل باشد اما غیر هنری نیست. اینها بحث‌هایی است که همیشه وجود داشته اما نمی‌توان همه‌چیز را به واسطه اینکه موسیقی ایرانی نیست یا شبیه موسیقی اصیل ما نیست محکوم کنیم. به هر حال هر اثری ارزش هنری خود را دارد.

شما به عنوان یک خواننده جوان در این سال‌های فعالیت تان سعی کرده‌اید که همواره شیوه و سبک آوازی خودتان را داشته باشید. این در حالی است که اکثر خوانندگان امروز با تابعیت از آواز استاد محمدرضا شجریان سعی می‌کنند از او تقلید کنند و به نوعی همه شبیه بهم می‌خوانند. شما چطور توانستید در این زمینه به بیان شخصی برسید؟

این بحثی است که سال‌ها در آواز ایرانی وجود داشته و با عنوان «شجریانیسم» از آن یاد می‌کنند. من هم فکر می‌کنم تا حد زیادی این مساله وجود دارد اما این گناهی نیست که به گردن استاد محمدرضا شجریان باشد. به هر حال ایشان طی سال‌های گذشته به واسطه کیفیت مطلوبی که در آوازهایشان داشتند در جایگاه والایی هستند که حق‌شان است. بنابراین طبیعی است که کسانی که می‌خواهند آواز را شروع کنند مسیر او را پیش بگیرند اما این مشکل آموزش هنری و هنرجویان ما است. درست است که یاد گرفتن آواز در وهله اول تقلید کردن است اما ماندن در همان مرحله تقلید اشتباه است و این اصلا گناه استاد مرجع نیست که همه به آن رجوع می‌کنند، بلکه ایراد از هنرجویی است که شیوه‌ها و مکاتب دیگر را مطالعه نکرده‌اند تا به آواز خواندن خود چیزهای دیگری اضافه کنند. به هر حال اگر کسی بخواهد بهترین نمونه از آوازهای استاد شجریان را هم عین خودش بخواند باز ارزش هنری ندارد چون خودشان به بهترین نحو خوانده‌اند و لزومی به این کار نیست. این مشکل ریشه‌یی موسیقی ما محسوب می‌شود و دلیل آن هم نبود متد مناسب و درست برای آموزش است. وقتی کسی که می‌خواهد آواز کار کند متد مناسبی برای آموزش نداشته باشد سعی می‌کند از درست‌ترین و دقیق‌ترین مرجع استفاده کند و به همین خاطر همه شبیه به هم می‌شوند.

شروع فعالیت هنری شما با گروه شیدا و استاد محمدرضا لطفی بود. ایشان پیش تر در گفت‌وگویی در همین روزنامه عنوان کرده بودند که شما فعالیت

هنری تان را با این گروه رها کردید و به قراردادی که با هم داشتید وفادار نماندید. این قرارداد به چه صورت بود؟

من و آقای لطفی به آن صورت که ایشان می‌گویند با هم قراردادی نداشتیم. قرارداد من علاقه و عشق و احترامی است که برای ایشان قائل هستم. ما حقیقتا با هم قرارداد کاری خاصی نداشتیم اما به هر حال استاد لطفی، بزرگ و پیشکسوت بنده هستند و من همیشه برای ایشان و هنرشان احترام قایل هستم و همواره از دورانی که با ایشان کار کرده‌ام به نیکی یاد می‌کنم. همکاری با ایشان از جمله تجربه‌های خوب و ارزنده زندگی من بود اما طبیعی است که روزی باید از گروه شیدا جدا می‌شدم. من تقریبا سه سال با گروه شیدا کار کردم و در خدمت استاد لطفی بودم اما شما هیچ خواننده‌یی را در دنیا سراغ ندارید که با یک نفر یا یک گروه تا آخر عمرش کار کند. به هر حال هر هنرمندی به دنبال تجربه‌های جدید و متفاوت است و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. من سعی کردم مادامی که با استاد لطفی کار می‌کردم، هنر خودم را به بهترین نحو ارائه دهم و دوران بسیار مفیدی برای من بود. هنوز هم من محمدرضا لطفی را به عنوان کسی که در زندگی هنری من تاثیر داشته، ستایش می‌کنم و برایشان آرزوی سلامتی و شادکامی دارم. اما به هر حال من هم دوست داشتم مثل هر هنرمند دیگری در زمینه کاری‌ام تجربه‌های گوناگون و متفاوتی داشته باشم.

شما در سال 2013 جایزه فرانس موزیک را از سوی رادیو فرانسه دریافت کردید این در حالی است که در ایران چندان به این مساله پرداخته نشد. بد نیست کمی در این باره برایمان بگویید…

ما همیشه می‌گوییم موسیقی ایرانی در دنیا جایگاهی ندارد و برای معرفی آن به جامعه جهانی مدام نقشه می‌کشیم اما وقتی موفقیتی دست می‌دهد و روی خوشی به موسیقی ما نشان داده می‌شود، آن را مطرح نمی‌کنیم و ترجیح می‌دهیم در خفا بماند. همان‌طور که در تمام دنیا و حتی ایران جایزه‌های مختلفی در حوزه ادبیات، سینما و… وجود دارد، جایزه فرانس موزیک هم هر ساله از سوی کشور فرانسه به یک هنرمند در دنیا اهدا می‌شود. معیار انتخاب هم ارزش هنری کار یک هنرمند و تفاوت‌های کار هنری او نسبت به دیگران است. بسیار خوشحالم که در سال 2013 این جایزه نه تنها به من که به موسیقی سرزمین من تعلق گرفت اما متاسفانه من احساس کردم هیچ کس در این مملکت از گرفتن این جایزه خوشحال نشد. البته مهم هم نیست. من به آن وظیفه و رسالتی که داشتم و به خاطر آن تلاش کردم، رسیده‌ام و اگر جایزه‌یی هم به ما تعلق گرفته به خاطر زحمت‌هایی بود که کشیدیم. واقعیت هم این است که این جایزه برای فرهنگ و موسیقی ایرانی است، نه من. من هم از اینکه هیچ بازخوردی وجود نداشت ناراحت شدم.

این رسالت هنری که به آن اشاره کردید برای شما به عنوان یک خواننده که در خارج از ایران هم اجراهای متعددی داشته‌اید، چیست؟

رسالتی که من به گردن خودم احساس می‌کنم این است که فرهنگ کشورم را به عنوان یک فرهنگ غنی- که در دنیا حرفی برای گفتن دارد- معرفی کنم و بگویم این فرهنگ که موسیقی ایرانی هم نمودی از آن است می‌تواند تاثیرات مثبتی در زندگی مردم بگذارد. چنان‌که این فرهنگ با شعر حافظ، مولانا و خیام پیام‌های زیادی را در دنیا منتشر کرد و بسیاری امروزه شیفته فرهنگ مشرق زمین شده‌اند. من در موسیقی‌مان هم جای خالی چنین چیزی را احساس می‌کنم. در دهه‌های گذشته موسیقی ایرانی کمتر توانسته است در سطح جهانی جاذبه ایجاد کند. هنرمندانی چون کیهان کلهر، شهرام ناظری و حسین علیزاده در این راستا زحمت‌های زیادی کشیده‌اند اما کافی نیست و برای آنکه مردم دنیا، ایران را با فرهنگ غنی‌اش بشناسند و مخاطب غیر ایرانی داشته باشیم، راه بسیار سخت و طولانی‌ای در پیش است که امیدوارم ما و نسل آینده آن را در پیش گیرند.

البته امید می‌رود که با روی کار آمدن دولت جدید بیشتر به فعالیت‌های هنری و فرهنگی بها داده شود…

ما از همان ابتدا خوشبین بوده و هستیم اما به عقیده من نباید تمام دوران هشت سال ریاست‌جمهوری گذشته را دورانی تیره و تار برای موسیقی بدانیم. هر تیم اجرایی نقاط مثبت و منفی دارد. تیم اجرایی دولت آقای خاتمی هم به عقیده من نقاط ضعفی داشت. چنان که در دوران آقای احمدی‌نژاد هم نقاط قوت و ضعف بود. اما به هر حال ما امید داریم که حرکت‌هایی صورت گیرد اما واقعیت این است که تقریبا یک سال از روی کار آمدن دولت جدید می‌گذرد و ما در بخش فرهنگی هنوز شاهد اتفاق خارق‌العاده و متفاوتی

نسبت به گذشته نیستیم. کما اینکه در هشت سال گذشته حداقل در هر شرایطی که بود ارکسترها به صورت کجدار و مریز آرشه‌هایشان به صدا در می‌آمد و چوب رهبرهایشان تکان می‌خورد اما در این یک سال این اتفاق نیفتاده و امیدوارم که حرکتی صورت گیرد. هر چند مشخص است که برای رفع برخی موانع باید صبر پیشه کنیم و الان برای نمره دادن به دولت جدید کمی زود است.

شما در یکی از گفت‌وگو‌های خود اشاره کرده بودید که هنرمند نباید وارد بحث مجوز گرفتن و پیگیری‌های وزارت ارشاد برای اجرای کنسرت باشد. در کنسرتی که پیش رو دارید این مشکلات وجود نداشت؟

هنرمند وقتی می‌خواهد روی صحنه برود اصلا نباید به چیزی جز کار هنری‌اش فکر کند. نه به مجوز و نه طراحی صحنه و تبلیغات و… هنرمند باید روی کارش متمرکز باشد و هر مساله‌یی که بخواهد علاوه بر کار هنری به دغدغه‌های فکری او اضافه کند انرژی‌اش را می‌گیرد و ممکن است به خروجی کارش لطمه بزند. علی قمصری شرکت هامین گستر آریا را به من معرفی کرد و ما طی نشستی که با مدیر این شرکت داشتیم همه کارها را برعهده او گذاشتیم و تا امروز هم هیچ دغدغه‌یی در هیچ موردی نداشتیم.

منبع: روزنامه  اعتماد