مناجات خوانی بدلیل فاصله گرفتن هنرمندان از معنویت و بی مهری صدا و سیما کمرنگ شده است
معتمدی در گفتگو با فارس:
«مناجات‌خوانی»بدلیل فاصله‌گرفتن هنرمندان از معنویت و بی‌مهری صداوسیما کمرنگ شده است

خواننده آواز ایرانی درباره عدم حمایت از مناجات خوانی به عنوان یک گونه آوازی می گوید: صدا و سیما برای آثاری که نه ارزش هنری و نه ارزش معنوی دارند؛ بودجه‌های کلانی صرف می‌کند؛ اما در مقابل به بسیاری از آثار ارزشمند بها داده نمی‌شود.

خبرگزاری فارس – مینا عبدی : از آن‌جا که مناجات‌خوانی یکی از گونه‌های اصیل خوانندگی آواز ایرانی به شمار می رود و در تمامی قواعد و قانون‌ها پیرو این هنر ارزنده است؛ می‌توان این هنر را فرزند آواز ایرانی دانست. هنری که در گذشته از اثربخشی بسزایی در فرهنگ مردم ایران برخوردار بوده‌است، اما امروز به دلایل گوناگون این گونه آوازی چندان مورد توجه و عنایت قرار نمی‌گیرد و به همین سبب شاهد کمرنگ شدن آن در دهه‌های اخیر بودیم. محمد معتمدی از نسل امروز خوانندگان آواز ایرانی است که «مناجات‌خوانی» به عنوان یک گونه ارزشمند آوازی در میان آثارش دیده می شود. معتمدی تا کنون با گروه‌های متعددی همکاری کرده که از جمله آنها می‌توان به همنوازان شیدا (محمدرضا لطفی)، ارکستر ملی ایران (فرهاد فخرالدینی)، حسین علیزاده و گروه ادیب (که خود وی، پایه‌گذار آن است) اشاره کرد. او در سال 2013 میلادی از سوی رادیو دولتی فرانسه به عنوان موزیسین برگزیده سال انتخاب شده و جایزه فرانس موزیک 2013 را دریافت کرد.

مناجات‌خوانی از کدام برهه تاریخی از آواز ایرانی پدید آمد؟

همان‌گونه که می‌دانیم، آواز یکی از گونه‌های اصیل و دیرینه هنر ایرانی است. با ورود اسلام و بسط و گسترش آن تمامی هنرها از موسیقی گرفته تا هنرهای تجسمی و معماری و هنرهای نمایشی برای بیان ارزش‌های آن به خدمت گرفته شدند. در حقیقت هنرهای گوناگون و بانیانش تلاش کردند تا ارادت خود را به اسلام نشان دهند. در واقع رویه مذهبی و خداپرستی هنرمندان را می‌توان در بطن آثار هنری دید. مناجات خوانی یکی از گونه‌هایی‌ست که با ورود اسلام و از بطن آواز ایرانی زاده شد. این هنر به موازات ارزش های اسلامی رشد کرد و گسترش یافت. به گونه‌ای که بیشترین آثار بر جای مانده از گذشته یعنی صفحاتی مرتبط با نخستین دوره ضبط آثار در ایران که می‌توان آن‌ها را نخستین آثار بجا مانده از موسیقی ایرانی دانست؛ به مناجات‌خوانی اختصاص دارند.

ارزش‌های آوازی مناجات از نظر مذهبی سبب شد تا این گونه آوازی نمونه آثار بر جای مانده از اساتید آواز را به خود اختصاص دهد؟

می‌توان حدس زد که در آن دوران هر کس به ضبط صفحات سنگی دست زده، چکیده‌ای از فعالیت‌های هنری خود را ثبت کرده و از آنجا که صفحات محدود و ضبط کردن آن متضمن صرف هزینه‌هایی بسیار بوده و از سوی دیگر قابلیت زمانی بسیار محدود این صفحات، هنرمندان را ملزم می‌کرده تا تمامی داشته‌های هنری خود را در قالب زمانی محدود ثبت کنند. وقتی مجموعه آثار باقی مانده از نخستین دوره‌های ضبط صدا را از نظر می‌گذرانیم همیشه بخشی از آثار بر جای مانده یا به اذان اختصاص دارند و یا به مناجات. این نشان می‌دهد که هنرمندان ایرانی همیشه نگاهی مذهبی و اعتقادی به آواز داشته‌اند و دوم آن که مناجات‌خوانی یکی از فرم‌های ارزشمند در موسیقی آوازی ایران است.

کمرنگ شدن آواز در دهه‌های اخیر به ویژه در سال‌های نه چندان دور حاصل کدام تحول در جامعه یا آواز ایرانی‌ست؟

متأسفانه در سال‌های اخیر به دلایل مختلف این مقوله بسیار کمرنگ شده است. نخستین علت این اتفاق به اعتقاد من فاصله گرفتن هنرمندان از جهان‌بینی معنوی است که علت آن غلبه رویکرد اقتصاد محور تمام جوامع در روزگار حاضر است. شاید به واسطه تحول در شیوه زندگی، نگرش مردم به دنیا تا حد زیادی اقتصاد محور شده و این خود به تنهایی انسان‌ها را قدری از معنویت دور می‌کند. دومین دلیل این اتفاق را رسانه‌ها می‌دانم. به اعتقاد من به مدیران رسانه‌ ملی یک اتهام وارد است. رسانه ملی به حدی که برای اشاعه معنویت در جامعه شعار می‌دهد، به آن اندازه عمل نمی‌کند و این نکته‌ای است که من حداقل در یک نمونه کوچک مناجات‌ خوانی آن را تجربه کرده‌ام. از آن جا که تنها منبع انتشار همگانی قطعات تصویری و صوتی صدا و سیماست. مصمم شدم تا از طریق رسانه‌ ملی این مناجات را عرضه کنم اما آنگونه  که شایسته بود به این مقوله بهایی داده نشد. این ایراد بر صدا و سیما وارد است که برای آثاری که نه ارزش هنری و نه ارزش معنوی دارند؛ بودجه‌های کلانی صرف می‌شود؛ اما در مقابل به بسیاری از آثار ارزشمند بها داده نمی‌شود.  بنابراین می‌توان علاوه بر عدم توجه به این گونهء هنری، تقصیر کمرنگ شدن ارزش‌های مذهبی را در این گونه از هنر آوازی را بر گردن رسانه ملی دید.

فکر نمی کنید بخشی از تقصیر بر گردن هنرمندان است؟ به هر روی نمی‌توان از رونق افتادن این هنر را تنها به سبب عدم حمایت رسانه ملی دانست.

البته هر هنر برای ابقا به حمایت اثرگذار نیازمند است. اما از سوی دیگر مناجات‌خوانی تخصصی است که باید به دنبال یادگیری آن بود. آن‌چه امروز اثری از آن باقی نمانده. یعنی نه تنها ازین هنر حمایتی صورت نمی‌گیرد؛ بلکه هنرمندان نیز دغدغه‌ای برای حفظ این هنر ندارند.

فکر می‌کنید عدم اقبال به این هنر از کجا نشأت می گیرد؟

اقبال به هنر بیشتر به حیطه‌ای از موسیقی محدود می‌شود که سودآوری اقتصادی به همراه داشته باشد و متأسفانه در جامعه ما مقولاتی مثل مناجات‌خوانی توجیه اقتصادی ندارد و به همین سبب کسی وقت خود را صرف یادگیری آن نمی‌کند. از سوی دیگر همان‌گونه که پیش‌تر نیز اشاره کردم رسانه ملی به این گونهء آوازی اقبالی نشان نداده‌است. در واقع توجه رسانه ملی از میان گونه های مختلف موسیقایی تنها متوجه موسیقی پاپ است و به همین سبب گونه های دیگر خود به خود از کانون توجه به دور مانده‌اند.

در صورتی که باید برنامه‌های تلویزیون به عنوان اثرگذارترین رسانه که امروز شاید بهتر است آن‌را یکی از اعضای خانواده‌های ایرانی بدانیم باید تمامی سلایق را مورد توجه قرار دهد و فهم عمومی جامعه را از تمامی جنبه‌ها و به طور مشهود نظر دیداری و شنیداری ارتقا دهد.

اما امروز بخش عمده‌ای از تایم‌ تلویزیون صرف تبلیغات تجاری و اشیای مصرفی می‌شود و برنامه‌های اثرگذار آن در بخش فرهنگی بسیار محدود هستند. در واقع حتی برنامه‌هایی که جنبه مذهبی و عرفانی دارد، بیشتر شعاری است و به بحث‌های کارشناسی ختم می‌شود. این در حالی‌ست که کلام و پیام هنگامی اثربخش است که به هنر آمیخته باشد و به هر حال کمبود این گونه هنری و هم‌چنین گونه‌های دیگر هنر اسلامی سبب کمرنگ شدن معنویت می‌شود.

هنرهایی که درآمدزا نباشند عملاً مجری و طرفداری ندارند در حالی که در گذشته بسیاری از هنرمندان آثار خود را بی‌آنکه نگاه درآمدزا بدان داشته باشند خلق می‌کردند. این تغییر نگرش حاصل چیست؟ در روزگاری نه چندان دور اثری برای فروش خلق نمی‌شد گرچه ممکن بود بعدها اثر هنرمند برای وی بازدهی مالی به بار آورد اما عملاً برای فروش خلق نمی‌شد. اما امروز نگاه اقتصادی بر همه جنبه‌های هنری و از جمله موسیقی سایه افکنده و نگاه اقتصادی تنها دلیل خلق موسیقی و ارائه آن به بازار است و در واقع امروز کسی برای اغنای روح خود به خلق هنری دست نمی‌زند.

این موضوع کاملاً نسبی‌ست. بهترین آثار زندگی هنرمندان پیشکسوت در حوزه موسیقی مربوط به دورانی است که دغدغه‌ مالی نداشته‌اند. به بیان دیگر بهترین آثار موسیقی ما متعلق به دورانی است که هنرمندان از اداره فرهنگ و هنر یا رادیو و تلویزیون ملی حقوق ثابت و مکفی دریافت می‌کردند و در ازای آن مکلف بودند که بدون داشتن هیچ گونه دغدغه مسکن و خوراک فقط به فکر خلاقیت و آفرینش هنری باشند. به همین سبب نوع تعامل هنرمندان با هنرمندان دیگر و مسئولان کاملاً غیر مادی بود. به طبع وقتی مادیات کنار رود؛ روح معنویت بر هنر حاکم می‌شود و وقتی مادیات به عرصه خلق هنری وارد می‌شود معنویت از آن رخت می‌بندد. این موضوع به باور من برآمده از دغدغه‌های اقتصای هنرمندان در روزگار ماست. وقتی هنرمند قادر به امرار معاش نباشد؛ به هنرش به عنوان وسیلهء امرار معاش می‌نگرد و به یقین بخشی از معنویت را در اثرش قربانی کسب بازار و قبضه توجه مخاطبان خواهد شد.

بنابر این می‌توان گفت کمرنگ ‌شدن معنویت در هنر به دلیل دغدغه‌های اقتصادی است. شاهد این مدعا را می‌توان آثار ماندگار در حوزه موسیقی و سایر هنرها دانست.  آثاری که آنها را به عنوان آثاری ماندگار و اثرگذار یاد می‌کنیم؛  از جمله آثاری هستند که بدون دغدغه مالی خالقانش پدید آمده‌اند.